امروز خیلی عجیب بود

ساخت وبلاگ

امروز هم بهترین روز بود و هم بدترین روز

همه ی لحظاتم همینه

توی خوف و رجا غوطه ورم

هم حالم خوبه و ذوق دارم و در همون حال که خوبم، خیلی بدحال و بی انگیزه لم

خوشم که تو رو توی قلبم دارم، ناخوشم که تو منو از قلبت بیرون کردی

همیشه توی خیالم می دیدم که ردی، نشونه ای از خودم توی پروفایلت پیدا می کنم

امروز این رویا به واقعیت پیوست و توی پروفایلت نشونه ای از دوران عاشقانه مان دیدم

و تو نمی دانی چقدر حالم خوب شد

ناراحت نشو، بگذار اندکی هم دنیا به کام ما بدبخت بیچاره باشه، چه اشکال داره من هم سرخوش بشم و دلم خوش بشه به یه نشونه، هرچند با یه برداشت غلط سرخوش شده باشم

بعضی وقت ها اینقدر واقعیت تلخه که حتی اگه بدونی یه نشونه ی شیرین دروغه ولی به شیرینی ش دل می بندی و خودت رو باهاش زنده نگه می داری

غبطه می خورم به زندگی قشنگی که داری

چشمامو می بندم و و تصور می کنم توی زندگیتم، داداشات خواهرات کوچولوت و از همه مهمتر خودت و مامانت که خیلی دوستش دارم و بابات که فقط عکسش رو دیدم و خودت ، صدات که هیچ وقت نشنیدم و توی گوشم نیست غیر اون روزی که یه طرفه شده بودی و من تماس گرفتم و پرسیدم یه طرفه شدید و تو گفتی ”بعله بعله”

راستش همیشه به این فرم و فضای زندگیت حسودیم شده، مدل زندگیت رو دوست دارم 

هرکسی سرنوشتی داره

سرنوشت منم این بود که با قاتل عشقم زندگی کنم و عشقم کافر عشقم باشه

عاشقی را که چنین باده ی شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشد باده پرست

ای کاش من بینوا می دانستم باده ی شبگیری که تو باهاش مست می شوی و دست از انکار عشق من برمیداری چیست ای کاش می توانستم تو را مست خودم کنم

داشتم می گفتم روز اول عید بدترین روز امسال بود ،  دو سه ساعت قبل سال تحویل تا فردا ظهر نیومدی تلگرام و این اصلا عادی نبود

حسابی ترسیده بودم گفتم دیگه نمیاد و تلگرامش رو عوض کرده و دست منو گذاشته توی حنا

کلا برنامه های عیدم به هم خورده بود حوصله ی هیچ کاری نداشتم تا اینکه دم اذون ظهر یهو دیدم آنلاین شدی 

حال خودم رو نمی فهمیدم جلوی اشکام رو نمی تونستم بگیرم دوست داشتم بشینم و بر و بر نگات کنم ولی وقت نماز بود با هر جون کندنی بود برای نماز آماده شدم 

حول و حوش یک و چهل دقیقه بوده عکس پروفایلت رو عوض کردی و روز عید من، واقعا روز عید شد

هم خانواده ت رو دیدم و هم چیزی که قلبم رو آروم کرد

تو رو خدا اگه اینا رو می خونی بهم رحم کن

رحم و مروت که سرت میشه نمیشه؟

یه نفر اسیر عشقت شده، قبلا واقعا و قلبا خواهرم بودی ولی الان نه، داستان فرق کرده برام

غزل شاکری یادته توی سریال شهرزاد؟

اول عاشق نبود باورش هم نمی شد عاشق بشه

جاسمین من

من برادرانه می پرستیدمت و تو عشقی که به خاطر خدا سرکوبش کرده بودم رو در اعماق وجودم زنده کردی و منو رها کردی

انگاری چند صباحی باهام خوش گذروندی، اونم چه خوش گذروندنی، همش تو رو رنجوندم و آزار دادم ولی هرچی بود تو فراق بچه داشتی نه فراق عشق کمبودت بچه بود که بهش رسیدی

مبارکت باشه

همه ی حرف حسابت اینه که من چندتا حرف نامربوط زدم و تو رو کنار گذاشتم

تو چه میدونی چی شده از کجا می دونی من تو رو کنار گذاشتم

توی اون یه ماهی که باهات قطع رابطه کردم حتی توی خواب هم می دیدمت تا چه رسه به بیداری

یادته یه بار که عصبانیت کرده بودم بهم گفتی ”اگه دو روز زنت باهات قهر کنه با یکی دیگه پرش می کنی”

تلخی این حرف هیچ وقت یادم نمی ره، حرفهای دیگه هم زدی که تا مغز استخونم رو سوزونده حالا بماند

امروز جمعه عشق من توی خونه بند نشده...
ما را در سایت امروز جمعه عشق من توی خونه بند نشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 71111631174e بازدید : 214 تاريخ : جمعه 3 فروردين 1397 ساعت: 18:27